طنز آخرین هوچی گری
باز هم هوچی گری چند رسانه زرد باعث تشبیه ببخشید تشویش اذهان عمومی شد.
حتما شما خواننده گرامی هم از مطالعه اخبار جعلی ناقص شدن مچ دست دانش آموز بندرعباسی توسط معاون دبستان شوکه شده و بشدت باور نکرده اید.
متاسفانه باز هم رسانه های زرد با هوچی و نشر اخبار کذب باعث دلسردی جامعه نسبت به سیستم مدرن آموزشی استان هرمزگان شدند.
در همین ارتباط و برای روشن شدن کامل حقیقت با این دانش آموز فتنه گر گفتگو نمودیم ، وی نیز همان ابتدا با پنهان کردن محل بخیه های دستش بیان داشت ؛ متاسفانه فریب عوامل سرویس های ییگانه را خوردم به همین خاطر از همه بخصوص خانم معاون به سبب نشر اکاذیب عذر خواهی می کنم و برای مجازات ناشران و عاملان این هوچی گری لحظه شماری می کنم .
امیر حسن سپس با نشان دادن اون یکی دستش افزود : اصل ماجرا از این قرار بود که من و چند طفل معصوم دیگر با هدایت عوامل فتنه گر زرد و در کمال شقاوت تصمیم گرفتیم محبت های بدریغ معاون مدرسه را با یک حمله گاز انبری جبران کنیم ، به همین خاطر طی یک عملیات کمین موفق و با بهره گیری از تسلیحات سرد نظیر : پنجه بوکس ، چاقوی ضامندار اصل زنجان ، کاشی شکسته و قمه به خانم معاون مهربان ناجوانمردانه حمله سختی کردیم و متاسفانه من موفق شدم با کاشی شکسته وی را از ناحیه مچ دست مجروح کرده و سپس به خارج متواری شدم اما با تلاش بی وقفه اینترپل سرانجام در کانادا دستگیر شدم .
الان از اینکه به این حقیقت تلخ اعتراف می کنی چه حسی داری !؟
بشدت وجدانم آسودن شد ، باور کنید ما از همون اول هم حس خوبی نداشتیم و این خبرنگاران بودن که ما رو با تطمیع و تهدید مجبور به این اعمال مجرمانه کردند.
بعد از مجروح شدن خانم معاون دوستانت چکار کردن!؟
طبق اسناد موجود بچه ها خیلی سریع خانم معاون را به بیمارستان انتقال دادند و بنا بر یک سنت حسنه قلک هاشون را شکسته و بخشی از هزینه عمل جراحی وی متقبل شدند، در ضمن اینکه میگن خانم معاون شب زنگ زده به مادرم گفته وجدانم در عذابه تو رو خدا از اون پولی که در بیمارستان بهت دادم حتما واسه امیر حسن چلوکباب بگیر کذب محض است و در اصل این خانواده ما بود که نادم و پشیمان یکدست چلوکباب گرفت و مادرم در حالیکه های ، های می گریست لقمه های کباب را در دهان معاون مجروح می گذاشت .
حرف ناگفته دیگه هم داری !؟
امیر حسن با چشمانی اشکبار : بله آقا ، مچ دستم خیلی درد گرفته ، چیکار کنم !؟